فاطمه زهرافاطمه زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

دخترم همه هستي ام

دلواپسيهاي من......

سلام به دختر نازم امروز تقريبا حدود يك هفته هست كه برات يه عينك خوشگل خريديم . ولي شما زياد ازش استفاده نميكني. همش دعا ميكنم ايكاش زودتر به اين درجه از دانايي برسي كه لازمه براي بهتر ديدن عينك بزني . همه تشويقت ميكنن .عزيز وآقاجون بهت ميگن خانوم مهندس وتو با ذوق عينكو ميزني به چشمت وميگي خانوم مهندس وكلي ذوق ميكني ولي براي 5 دقيقه بعد اونو در ميياري وميري پي بازيت. خيلي دوست دارم بدونم دنيايي كه تو ميبيني چه شكلي وچه رنگي هست؟؟؟؟؟ اين روزا خيلي به اين موضوع فكر ميكنم. يعني دختر من تار ميبينه ؟يعني بعضي چيزا رو نميبينه؟ يعني؟؟؟؟؟ خلاصه هزاران سوال توي ذهنمه وازينكه نميدونم دنيات چه رنگيه خيلي ناراحت ونگرانم. دلم خيلي...
27 دی 1394

عينك دوست جديد تو......

اي بقربون دوچشم سياهت اين روزها خيلي غصه ميخورم وناراحتم دوباره برديمت دكتر وگفت بايد حتما عينك بزني .ما هم رفتيم عينك فروشي وبه سليقه خودت يه عينك خوشگل برات خريديم .متاسفانه شماره چشمت هم خيلي بالاست ومن وبابايي وكلا همه خانواده ازين موضوع تعجب ميكنيم چون درحالت طبيعي اصلا فكر نميكرديم كه چشماي قشنگت ضعيف باشن. ماشالله خيلي هم خوب ميديدي . ولي خوب بهر حال تا حالا پيش دوتا متخصص خوب برديمت. اميدوارم كه بتوني بزودي با عينك دوست بشي ومن وبابايي رو ازين ناراحتي رها كني. ...
23 دی 1394

همه شيطنتهايت.........

سلام به دختر گلم امروز اومدم كمي از شيطونيهات بگم  بعدها وقتي كه خانوم شدي يادت بيفته كه چيكارا ميكردي وكلي به اين روزات بخندي: يه روز ديدم اصلا صدات نميياد وقتي رفتم تو اتاق ديدم بعلللله خانوم لب تاب منو باز كرده وبيشتر كليدهاي كيبوردشو كنده حالا چجوريشو نميدونم اولش به عمق فاجعه پي نبردم ولي بعد كه به يه متخصص نشون دادم گفت كاريش نميشه كرد و بايد براي لب تاب يه كيبود جديد بخري.. انگشتاي قشنگتو انداخته بودي زيرش ودرشون آورده بودي!!!! حتما اينكار برات يه لذت خاصي داشته ... هرچند كه عصباني شدم ولي دعوات نكردم فدات بشم كه خيلي دوست داري خرابكاري كني. عزيز تعريف ميكنه كه يه روز ديده صدات نميياد وعليرضا رو ميفرسته تو اتاقو ميبينه...
13 دی 1394

نگراني من وبابا...

اين روزها من وبابايي خيلي نگران وناراحتيم برات . هفته پيش كه براي سنجش بينايي رفتيم گفت چشماي قشنگت يك كمي تنبلي داره ومن ازين بابت خيلي ناراحت شدم وقتي هم پيش متخصص برديم تاييد كرد كه دوربيني داري البته شماره خيلي بالايي رو گفت كه ما همه تعجب كرديم . وبرات يه عينك هم نوشت. نميدونم واقعا چكار كنيم .اصلا تو عينك ميزني؟؟!!! هرچند كه به نظر ما تو خيلي خوب ميبيني ولي خوب نميدونيم واقعا دنياي اطرافتو چجوري ميبيني واضح يا تار يا... خلاصه اين موضوع يكي از دغدغه هاي من وبابا وحتي كل خانواده شده .آقاجون  وعزيز هم خيلي ازين بابت ناراحتند. وسعي ميكنن مارو دلداري بدن. معاينه چشماي خوشگلت خيلي مشكله چون اجازه نميدي وخيلي گريه ميكني . ا...
24 آذر 1394

شناسنامه من

امروز ميخوام برات نمودار قدووزنتو بذارم وهمينطور كارت واكسن تا بعنوان يك شناسنامه سلامت داشته باشي. اين نمودار وزن دختر قشنگم هست كه البته يك مدت خيلي بد بود ولي خداروشكر روبه بهبوده. اين هم نمودار قد جيگرم هست كه تو دوسالگي 89 سانته فداش ... اين هم كارت واكسنت هست كه تا دوسالگي همه رو زدي فقط بايد شش سالگي هم يك دونه بزني انشاالله. ...
24 آذر 1394

ماجراهاي دخملي وپتوت

پتوي شما يه روانداز خيلي نازكه كه عزيز روي سيسموني براي دورپيچت گرفته بود جنس خوبي داشت وظريف وبسيار نازك. كنارشم عكس يه خرسك كوچيك. بگذريم كه تو بينهايت به اين پتو وابسته شدي وبدون اون نميخوابي.بايدحتما بندازيش روي چشمت يا دور گردنت. جالبه كه ديگه چيزي ازين پتو نمونده الان عكسشو ميزارم برات تا ببيني كه به چه روزي افتاده همه پاره واز قسمتهاي پارش اونو 4 تيكه كردي اونقد ركوچيك شده كه دوتا تيكش كلا گم شده والان فقط همين مونده اميدوارم ازش دل بكندي . تا حالا چندين پتوي ديگه برات خريدم ولي هيچي پتوت نميشه.راستي به نام "پتوت" ميشناسيش يعني ضمير "ت" رو هم ميگي .قربون حرف زدنت اين هم عكسي از دوتكه پتوت كه همش م...
15 آذر 1394

شيرين كاريهاي دخملي

سلام(اين سلامو با آهنگ خودت گفتم رسا وشيوا) بعضي موقع ها كارايي ميكني كه از يه طرف آدمو عصباني ميكنه واز يه طرف دلم نميياد دعوات كنم وميخوام فقط يه ماچ گنده از اون لپات بكنم يه روز تو آشپزخونه در حال آشپزي بودم كه صداتو ميشنيديم نشسته بودي روي مبل وداشتي چشم چشم دو ابرو مي خوندي! منم خوشحال كه سرت گرمه وداره بازي ميكني بعد چند دقيقه كه بابات اومد وگفت بيا ببين چكار كرده رفتم توي هال وديدم خانوم خانوما باماژيك روي مبلا كشيده يه واي گفتم واز يه طرف خندم گرفته بود وازيه طرف... خلاصه مجبور شدم تمام رويه مبلاور دربيارم وبشورم البته قبلا روشون خراب كاري كرده بودي وكلي ميوه وغذا ريخته بودي ولي اين بار ديگه شاهكارت فرق ميكرد.   ...
28 آبان 1394

عكاس حرفه اي

بعد از ازشير گرفتنت حسابي بهونه گير شده بودي وچون همش نق ميزدي ودلت ميخواست با موبايل بازي كني مجبور شدم زمان بيشتري موبايل دراختيارت بزارم. فعلا بعد چند هفته از من بهتر ياد گرفتي كه كجا بايد بري وچكار بكني .هردفعه كلي به اين واون زنگ ميزني وازين كار لذت ميبري. جديدا هم از خودت عكس ميندازي دوتا عكستو نمونه ميزارم ببين چه شاهكارايي خلق كردي هنرمند من...... قربون اون موهاي فري قشنگت كه حتي نميذاري شونشون بكنم. ...
25 آبان 1394

شيرين زبونيهاي دخملي

اين دفعه ميخوام از شيرين زبونيات بگم. اين روزا خيلي شيطون شدي وتقريبا هر چيزي كه بگيم تكرار ميكني. اصطلاحات قشنگي بكار ميبري مثلا ميگي "پانيش كن" يعني "بزارم پايين" "بغلش كن" يعني "بغلم كن" منم "عمه بهناز "صدا ميكني. بعضي موقع ها باباتو به اسم كوچيك وبا آهنگ قشنگي صدا ميكني. شعرهاي زيادي بلدي مثل عمو زنجير باف- تاب تاب عباسي- تاپ تاپ خمير-محله گل وبلبل(يه برنامه كه توسط عمو پورنگ اجرا ميشه وتو خيلي دوستش داري) برنامه تيلا وتولا كه شبكه براعم ميزاره كه خيلي از ديدنش لذت ميبري. به چاقو ميگي "داغو" وخلاصه به پتوي مورد علاقت ميگي "پتوت" كلا تو ضمائر اشتباه مي...
24 آبان 1394