عسلم راه مي افتد....
وبالاخره تو نو گل خندان من در 3ام فروردين 94 تو ايام عيد قدمهاتو با اطمينان برداشتي وچقدر من وبابايي ذوق كرديم. چقدر قشنگ راه ميري وچقدر شيطون شدي. براي تعادلت از دستات استفاده ميكني . ومثل آدم آهنيها اولين قدمهاتو برداشتي . اميدوارم خداوند شب وروز وتمام لحظات باهمه قدرت خود پشت وپناهت باشد انشاالله.
نویسنده :
مامان بهناز
10:16