فاطمه زهرافاطمه زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

دخترم همه هستي ام

شيرين كاريهاي دخملي

1394/8/28 9:52
نویسنده : مامان بهناز
318 بازدید
اشتراک گذاری

سلام(اين سلامو با آهنگ خودت گفتم رسا وشيوا)

بعضي موقع ها كارايي ميكني كه از يه طرف آدمو عصباني ميكنه واز يه طرف دلم نميياد دعوات كنم وميخوام فقط يه ماچ گنده از اون لپات بكنمبوس

يه روز تو آشپزخونه در حال آشپزي بودم كه صداتو ميشنيديم نشسته بودي روي مبل وداشتي چشم چشم دو ابرو مي خوندي! منم خوشحال كه سرت گرمه وداره بازي ميكني بعد چند دقيقه كه بابات اومد وگفت بيا ببين چكار كرده رفتم توي هال وديدم خانوم خانوما باماژيك روي مبلا كشيده يه وايتعجب گفتم واز يه طرف خندم گرفته بود وازيه طرف...عصبانی

خلاصه مجبور شدم تمام رويه مبلاور دربيارم وبشورم البته قبلا روشون خراب كاري كرده بودي وكلي ميوه وغذا ريخته بودي ولي اين بار ديگه شاهكارت فرق ميكرد.

 

كلا عادت داري آب ميخوري ومابقي اونو ميريزي روي ميزي كه جلوي تلويزيون گذاشتيم تا جلو نري وبعد با دست اونو پخش ميكني ....

وقتي خيلي كوچيكتر بودي سراغ تلفن رفتي ونميدونم چكار كردي كه كلا زنگشو عوض كردي.....

ساعت زنگي اتاق خوابو گذاشتي روي دستت به گمان اينكه ساعت مچي هست ولي باعث شدي كه بشكنه وكلي بابايي ازينكارت عصباني شد جنابعالي هم اصلا كوتاه نميومدي وميخواستي كلا رودشو در بياريسوال

 

يه روز كه خيلي كوچيكتر بودي بابايي خواب بود وتو هم مشغول تماشاي برنامه كودك بودي يك دفعه به عسلي تكيه دادي وچشمت روز بد نبينه عسلي افتاد وشكست وخدا خييلللللللللللي بهت رحم كرد بابايي كه وحشت زدههیپنوتیزم از خواب پريد و نميدونست چكار كنه وسريع بغلت كرد ودائما ميگفت بچم چيزيش نشده منم فقط دست وپاهاتو نگاه ميكردم كه نبريده باشه خيلي ترسيديم خودتم ترسيدي خلاصه خدارو شكر كه برات اتفاقي نيفتاد.

 

تو مجلس عزاداري وروضه محرم كه عزيز هر سال ميگيره اصلا خجالت نميكشي وميري پيش حاج خانوم واي مي ايستي وسينه ميزني .حتي موبالشو ميگيري وميزاري توي كيفت بعد انگار كه متوجهي مال خودت نيست بهش برميگردوني

تمام عروسكاي رو يخچال عزيزو داغون كردي از بس چسبوندي وريختي زمين و...

 بعضي شبا ميياي بين من وبابا ميخوابي وبعد روتو به هر كدوم ميكني وبا آهنگ قشنگ ورسايي ميگي سلام...

اونقدر ميگي تا بابايي كه خيلي خسته هست خوابش ميبره منم تا آخرين لحظه كه گل قشنگم نخوابيده بايد بيدار باشم چون تا چشمامو روهم ميزارم بلند ميگي مامان مامان و.. خلاصه نميزاري بخوابم تا خودت خوابت ببره.

 

ميدونم وقتي بزرگ بشي ديگه اونقدر دور از دسترس ميشي كه براي اين شبا دلم حساااااابي تنگ ميشه .

فداي گل هميشه بهارممحبت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)