بخاطرتو
خدا "تو" را كه مي آفريد "حواسش" پرت " آرزوهاي من" بود شدي همان " آرزوي من"... اين روزها خيلي از چيزها رو ميفهمي اونقدر شيرين شدي كه حدنداره . تندتند راه ميري وذوق ميكني از اينكه ميتوني مستقلا همه جارو سرك بكشي . روزي چندين بار كابينتها رو بيرون ميريزي و خونه ديگه كاملا بهم ريخته هست... يك جهان قاصدك ناز به راهت باشد بوي گل نذر قشنگي نگاهت باشد وخداوند شب وروز وتمام لحظات &n...
نویسنده :
مامان بهناز
10:19