فاطمه زهرافاطمه زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

دخترم همه هستي ام

مامان كارمند

1393/9/12 10:30
نویسنده : مامان بهناز
96 بازدید
اشتراک گذاری

عزيز دلم من بخاطر اينكه توي خوشگل تو دلم بودي از ابتداي سال 1392 تا 1393/02/09 مرخصي بودم.همه اين ايام تا زمان زايمان يعني 1392/08/09من خونه آقاجان مهمان بودم.دستشون درد نكنه واقعا كه اينهمه ازم مراقبت كردن.

تو همين ايام كه نزديك رفتن به سركارم ميشد خيلي دلهره داشتم كه باتو چكاركنم .دلم نميومد بذارمت .تازه كجا بذارمت هم مهم بود وپيش كي.

سرانجام تصميم گرفتم تا ببرمت پيش عزيز وآقاجون تا يك كمي اوضاع روبراه تر شه.

لازم نيست بگم كه چقددددر روزاي اول دلواپست بودم ودلتنگت ميشدم .چندروز اول ميان روز مي آوردنت اداره تا بهت شير بدم.احساس گناه ميكردم.يواش يواش اوضاع روبراه تر شد وتو تونستي غذا بخوري واينجوري تا ظهر من آزادتر بودم.

ابتداي خرداد تصميم گرفتم يه پرستار خوب برات بگيرم تا كمك عزيز باشه آخه عزيز كمر درد داره وقلبشم ناراحته . هرچند كه ناراحت بود وميگفت اينكارو نكن .ولي من ميدونستم بخاطر سلامتيش بايد كاري كرد.ازخدا خواستم تا يه پرستار خوب سرراهم قرار بده وخدا هم بهم لطف كرد ويه خانوم مهربون رو سرراهم گذاشت تا بشه پرستارجيگرم. هرچند خيلي مسن هستند ولي از عهده كارها برمييان.

خدايا بازم شكرتتتتتت هزاران بار .محبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)